انحصار در سینما فساد میآورد/ گریه نادر سلیمانی و نصرالله رادش
تاریخ انتشار: ۱۹ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۴۷۷۷۴۱
خبرگزاری مهر-گروه هنر-آروین مؤذنزادن-سیدامیرشایان حقیقی-فریبرز دارایی؛ یکی از جدیدترین آثاری که در عرصه سینما با موضوع حوادث دهه ۶۰ که توسط گروه منافقین رقم خورد ساخته و در حال اکران بر پرده سینماهای کشور است، فیلم «ضد» به کارگردانی امیرعباس ربیعی و محصول سازمان سینمایی سوره است.
فیلم «ضد» به نویسندگی حسین ترابنژاد و تهیهکنندگی محمدرضا شفیعی است که در سال ۱۴۰۰ تولید و بعد از ۲ سال در پاییز سال جاری به اکران رسید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«ضد» که محصول سازمان سینمایی سوره است برای پرداختن به حوادث سیاسی و همچنین گروهک منافقین، ماجرایی عاشقانه را به موازات ماجرای سیاسی مدنظر خود، قرار داده و دنبال میکند. این فیلم با انتخاب شخصیتهایی خیالی به وقایع مستندی نظیر بمبگذاری در حزب جمهوری اسلامی میپردازد.
ربیعی فیلم سینمایی «ضد» را به عنوان دومین تجربه کارگردانی فیلم بلند سینمایی در کارنامه کاری خود به ثبت رساند؛ کارگردانی که فیلم اول او با عنوان «لباس شخصی» در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد ولی تاکنون موفق به کسب مجوز اکران نشده است.
به بهانه اکران «ضد» در سینماهای کشور، نشستی با حضور امیرعباس ربیعی و همچنین مهدی نصرتی و نادر سلیمانی از بازیگران این اثر سینمایی در خبرگزاری مهر برگزار و طی آن به موضوعات مختلف پیرامون این اثر پرداخته شد.
در بخش اول این نشست ربیعی به ارایه توضیحاتی درباره دیدگاه و علاقه خود به ساخت فیلمهای سیاسی به ویژه پروندههای سیاسی پرداخت. نادر سلیمانی نیز پرداختن به موضوع منافقین را از دغدغههای شخصی خود ذکر کرد و پیشنهاد ایفای نقشی جدی را به عنوان یکی از دلایل اصلی حضور در فیلم «ضد» عنوان کرد. مهدی نصرتی نیز که در فیلم «لباس شخصی» با ربیعی همکاری داشته است، اظهار کرد زیاد علاقهمند به بازی مستمر در فیلمهای سیاسی نیست زیرا شخصیتهای اول این نوع فیلمها جنبه ابرقهرمانی پیدا میکنند و این امر باعث کلیشهای شدن بازیگر میشود.
ربیعی بر این نکته تاکید کرد همان اندازه که روی دغدغههای خود پافشاری میکند روی سینما و هنر هم تاکید دارد و سینما را به عنوان بلندگویی برای حرفزدن نمیبیند.
این کارگردان سینما در بخش دیگری از سخنان خود با صراحت بیان کرد تهیهکنندگان و سرمایهگذاران دولتی و خصوصی بدانند که هنرمند ربات نیست که کنترلش دست فرد دیگری باشد و مدیری که پشت یک میز نشسته است و قدرت تصمیم گیری دارد باید بداند این میز، به معنای این نیست که او از همه هنرمندتر است و از همه بیشتر میفهمد که بگوید من ریلگذاری میکنم و هنرمندان روی این ریل حرکت کنند. این غلط است و در فرهنگ انقلاب اسلامی و فرهنگ دفاع مقدس تعریف مدیریت این نیست، این تعریف در نظام سرمایهداری وجود دارد. «مدیر» در تعریف جمهوری اسلامی یعنی «خادم»، جایگاه نیست. همانگونه که کارگردان نباید در کار تهیه و تولید دخالت کند، تهیهکننده هم نباید در کار هنری فیلم دخالت کند بلکه باید اعتماد داشته باشد.
این سخنان ربیعی باعث بیان دغدغههای نادر سلیمانی به عنوان بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون شد که این سخنان آغازگر بخش دوم نشست فیلم سینمایی «ضد» در خبرگزاری مهر است.
در زیر بخش دوم نشست آمده است:
نادر سلیمانی: حرفهای آقای ربیعی درباره اینکه تهیهکنندگان، سرمایهگذاران و مدیران در کار هنری دخالت نکنند نه تنها آرزوی کارگردانان بلکه آرزوی دیرینه تمام هنرمندان از جمله بازیگران، طراحان صحنه، فیلمبرداران، طراحان صدا و آهنگسازان نیز است. امیدوارم روزی به این نقطه برسیم که دیگر با من بازیگر به صورت شبانه تماس گرفته نشود که بگویند «به حرف کارگردان گوش نده و اینطور یا آنطور بازی نکن».
متاسفانه ما با فیلممان تجارت میکنیم و هنر نمیسازیم. میگویند وجه اول هر فیلم فروش است؛ این درست ولی تمام اعضای یک خانواده که شبیه به هم نیستند. یک فیلم پرفروش میشود و یک فیلم فروش بالایی ندارد اما تهیهکننده و مدیر میخواهد همه فیلمها شبیه هم و پرفروش شوند تا بتوانند به صورت مستمر فیلم بسازند.
تهیهکننده باید به کارگردان ایمان داشته باشد. آقای ربیعی به من به عنوان یک بازیگر کمدی بابت ایفای یک نقش جدی ایمان داشت و من را انتخاب کرد.
ربیعی: نتیجه اعتماد تهیهکننده به کارگردان را در فیلم «ضد» در انتخاب نادر سلیمانی به عنوان بازیگر نقش «ناصر» دیدیم. نادر سلیمانی که ۴۰ سال ایفاگر نقشهای طنز و شیرین بوده، حالا در نقش یک سرکرده کاریزماتیک، خشک و بدون حس گروهک منافقین حضور پیدا کرده است.
*انتخاب آقای سلیمانی پیشنهاد شما به عنوان کارگردان بود یا تهیهکننده فیلم؟
ربیعی: فکر میکنم پیشنهاد اولیه متعلق به آقای شفیعی تهیهکننده فیلم بود.
*انتخاب لیلا زارع پیشنهاد کدامیک از شما بود؟
سلیمانی: مگر انتخاب مناسبی نیست؟
*به لحاظ بازی با کاراکتر مقابل خود همخوانی ندارد.
سلیمانی: اگر شما بودید چه کسی را انتخاب میکردید؟
*طرح این سوال به منظور انتقاد نیست، بلکه بیشتر میخواهیم بدانیم شیوه انتخاب بازیگر چگونه بوده است. مثلا مجید پتکی در فیلم «ضد» انتخاب بسیار خوبی بوده و در نقش خود موفق ظاهر شده است. ولی بازی لیلا زارع و حتی طراحی لباس و دیالوگگوییهای وی یکدست با سایر بازیگران نیست.
ربیعی: طبیعتا اگر نقصی هست بر عهده من به عنوان کارگردان است. انتخاب بازیگران فیلم «ضد» با تهیهکننده به صورت تعاملی انجام شد به غیر از مهدی نصرتی که شناخته شده نبود. من از روز اول اصرار داشتم که مهدی نصرتی کاراکتر اصلی را بازی کند. در نهایت آقای شفیعی گفتند که باید اتودی از یکی از سکانسهای فیلم را ببیند. بعد ایشان یک سکانس را که روی آن مسلط شده بود، در مقابل آقای شفیعی اتود زد، ایشان پسندید و بلافاصله با مهدی نصرتی قرارداد بست.
برای انتخاب بازیگر به صورت تعاملی با آقای شفیعی گپ میزدیم و گزینهها را انتخاب میکردیم ولی تصمیم گرفتیم برای شخصیت «ناصر» به سراغ بازیگری برویم که تا به حال نقش جدی ایفا نکرده است و به نوعی یک ساختارشکنی انجام دهیم.
ما یک جلسه با آقای سلیمانی صحبت کردیم و ایشان از من پرسید که چرا من را انتخاب کردید؟ من معتقد هستم کسی که میتواند مردم را بخنداند خیلی توانا است و قطعا میتواند نقش جدی را ایفا کند. بعد از جلسه آقای شفیعی از من پرسید که گفتوگو چگونه بود و من به ایشان گفتم آقای نادر سلیمانی مانند هندوانه در بسته ولی بازیگری بسیار توانا و با بزرگان تئاتر و سینما همکاری داشته است. ضمن اینکه آقای سلیمانی به من گفت ۴۰ سال است که دوست دارد یک نقش جدی ایفا کند.
آقای سلیمانی فیلمنامه را خوانده بود و در جلسه اول متوجه شدم که ایشان دقیقا شخصیتی را که من مدنظر داشتم، فهمیده است. ایشان چیزی که تصور من بود از متن دریافت کرد بدون اینکه کلامی با ایشان در میان گذاشته باشم. بعد از پایان آن جلسه به مهدی نصرتی گفتم که نادر سلیمانی با نقش «ناصر» میدرخشد و این پیشبینی درست از آب درآمد.
سلیمانی: کسی در این ۴۰ سال به من ایمان نداشت که نقش جدی ایفا کنم. من فقط به دنبال نقش یک نبوده و نیستم بلکه نقش حتی اگر کوچک هم باشد با عشق بازی میکنم. از سوی دیگر اجازه دهید درباره لیلا زارع صحبت کنم؛ ایشان غربت عجیبی در بازیاش داشت؛ عاشقی که نمیداند پیش برود یا نرود و صحنهای از فیلم با بازی لیلا زارع من را به یاد زندگی خودم میانداخت. لیلا زارع خیلی توانا این غربت شخصیت را ایفا کرد. داستان عاشقانه «ضد» ضرباهنگی داشت که برای مخاطبانی که دوست داشتند درام عاشقانهای ببینند هم قابل توجه بود. اگر ضعفی در این خصوص وجود دارد به کارگردان یا بازیگر مربوط نیست بلکه مربوط به فیلمنامه است.
*آقای نصرتی از نظر شما شخصیت «سعید» چه در وجه عاشقانه و چه در وجه سیاسیاش شکل گرفته است؟
نصرتی: مخاطب باید درباره این موضوع نظر بدهد ولی برداشت خود من این است، «سعید» در تمام کارهایی که انجام میدهد، مبتدی است. ۲ سال پیش سمپات مجاهدین بوده ولی در حال حاضر در حزب جمهوری حضور دارد. سرگشتی «سعید» ادا نیست و واقعا گرفتار آن است؛ این سرگشتی در وجه عاشقانه و همچنین سیاسی زندگیاش وجود دارد.
به سردرگمی «سعید» فکر کرده بودم ولی خود من هم در جای جای فیلمبرداری از شخصیت دور میشدم و سعی میکردم دوباره به آن نزدیک شوم. برای همین از امیرعباس ربیعی کمک میگرفتم و تحلیل بازیگران مقابلم را میشنیدم. کلاً در فیلم «ضد» برای ایفای نقش «سعید» حرف گوشکن شده بودم زیرا دچار تردید میشدم.
*آقای ربیعی فیلم «لباس شخصی» به عنوان اولین تجربه کارگردانی فیلم بلند سینمایی به اکران نرسید. به عنوان یک کارگردان چگونه میتوانید انگیزه ساخت و کارگردانی فیلم را در خود حفظ کنید؟ اولین تجربه شما که خیلی آن را دوست دارید، توقیف شده است و برای فیلم «ضد» هم شرایط دیگری برای اکران آن طی شد، با این شرایط چگونه به سراغ کارگردانی فیلم سوم رفتید. فیلم سوم شما هم در حالی کلید خورد که هنوز فیلم «ضد» به اکران نرسیده بود.
ربیعی: معتقدم هیچ فیلمی در قفس نمیماند و روزی «لباس شخصی» هم اکران میشود.
*ولی وقتی زمان میگذرد تاثیر فیلم و موضوع آن کمتر میشود.
ربیعی: شاید شعار تصور شود ولی زیاد نگران نیستم زیرا وقتی انسان میخواهد روی پای خود بایستد باید هزینه آن را هم بپردازد. انسان در مبارزه و تحمل، بزرگ میشود. خیلی خوشحال هستم که فیلمی انقلابی ساختم که یک فرد یا نهاد انقلابی جلوی آن را گرفته است. متهم به سفارشیسازی میشوم ولی فیلمی را که در اوج ساختم توسط نهاد دیگری توقیف میشود. خوشحال هستم که برای خوشایند یا ناخشنودی هیچ فرد یا نهادی فیلم نمیسازم و مهم این است که نه برای پول و رفع بیکاری، فیلم نمیسازم.
«لباس شخصی» یک مسیری را حتی بعد از خودش ایجاد کرده است. تمام بازیگران «لباس شخصی» تئاتری بودند و هیچ چهرهای در آن حضور نداشت ولی در تمام طول جشنواره حرف این فیلم بود. «لباس شخصی» در بخش فیلماولیهای جشنواره فیلم فجر بود ولی در سودای سیمرغ پذیرفته نشد و وقتی این اتفاق میافتد بازیگران و گروه دیده نمیشوند. در بخش فیلماولی فقط یک جایزه بهترین فیلم وجود دارد که در آن سال کار سختی هم داشتیم زیرا فیلمهای «شنای پروانه»، «روز صفر» و «پوست» هم حضور داشتند. آن فیلمها به بخش سودای سیمرغ راه پیدا کردند اما برای «لباس شخصی» این اتفاق نیفتاد. یکی از اعضای هیات انتخاب به من گفت ما بین انتخاب فیلم «لباس شخصی» و یک فیلم که دارای یک بازیگر چهره بود، برای حضور در بخش سودای سیمرغ مردد بودیم که ترجیح بر این شد تا آن فیلم و بازیگر چهره علیرغم اینکه همه هیات انتخاب معتقد بودند «لباس شخصی» فیلم بهتری است، در بخش سودای سیمرغ حضور پیدا کند و بازی او مورد داوری قرار بگیرد زیرا برای جشنواره مهم است که بازیگران چهره مورد داوری قرار بگیرند.
من به آن عزیز گفتم به جای اینکه از من تشکر کنید که میدان به چند بازیگر تئاتر دادم و روی پای خود ایستادهایم، به عنوان یک نقطه ضعف به این موضوع نگاه میکنید. کار هیات انتخاب این است که ببیند فیلم خوب است یا بد. همین امر باعث شد تا همه در جشنواره از «لباس شخصی» به عنوان غایب بزرگ بخش سودای سیمرغ جشنواره فیلم فجر یاد کنند.
معتقدم با مسیری که جلو آمدم، برایم باعث افتخار است کارگردانی هستم که بعد از ۴۰ سال به نادر سلیمانی اعتماد میکنم و نتیجه این اعتماد را هم دیدم. من تنها نباید به دنبال بالاکشیدن خودم از نردبان دیگران باشم بلکه وظیفهام بالاکشیدن خودم، فیلمام و ارتقای سینما است.
باید بگویم که انحصار فساد میآورد. وقتی حداکثر ۴۰ تا ۵۰ بازیگر در سینمای ایران داریم که در تمام فیلمهایی که تولید میشوند، حضور دارند، وقتی رقابتی نباشد تا بازیگر برای رسیدن به نقش زحمتی متحمل شود، وقتی دستمزد آنقدر بالا و خلاف عرف است، این روند باعث متضرر شدن سینما میشود. از این جهت است که میگویم انحصار فساد میآورد. ما باید درها را باز کنیم تا سالانه چند بازیگر با استعداد و خوب وارد سینما شوند. وقتی رقابت ایجاد شود، سینما ارتقا پیدا میکند. ادعا میکنم که برخی از دوستان و همکاران آقای نادر سلیمانی با سیمرغ گرفتن ایشان خوشحال نشدند زیرا پایههای امنیت کاریشان را متزلزل میبینند.
الان این سوال را از آقای سلیمانی دارم که بعد از فیلم «ضد» اصلا پیشنهاد کمدی داشته یا نه؟
سلیمانی: نه، نداشتم. چند روز پیش فیلم کمدی به من پیشنهاد داده شد اما گفتم باید فکر کنم زیرا دیگر برایم سخت است.
ربیعی: سالانه ۱۰۰ دانشجوی بازیگری از دانشگاههای معتبر ما فارغالحتصیل میشوند. کدامیک از این عزیزان تبدیل به بازیگر میشوند؟ آیا همه این فارغالتحصیلان بیسواد هستند؟ بخش زیادی از اینها در کافیشاپها کار میکنند یا در اسنپ مشغول به کار و یا با عمر تلفشدهای مواجه میشوند.
من خودم در دانشگاه هنر تحصیل کردهام و دوستانی داشتم که بازیگران درخشانی بودند ولی متاسفانه یکی از آنها در میدان تجریش فلافل میفروشد زیرا انحصار اجازه ورود به عرصه بازیگری سینما را به آنها نمیدهد. یا باید در گروه فلان فرد حضور داشته باشید یا حذف میشوید. اگر انحصار را بشکنیم و اجازه ورود به این بازیگران بااستعداد را بدهیم به نفع سینما و حتی بازیگران سوپراستار هم است و دیگر نقش عادی بازی نمیشود.
سلیمانی: حرفی که آقای ربیعی زد، داغی است روی سینهام. فیلم کوتاهی ساختم و یک بازیگر در آن به ایفای نقش پرداخته است که دکترای بازیگری تئاتر دارد. این خانم در تئاتری که کار میکردیم ۱۵ نقش را بازی کرد. روزی که آخرین پلان فیلم من ساخته شد به همسر من گفت دیگر مشکل ذهنی ندارد زیرا آنچه را در شرافت بازیگری میخواست به دست آورد. این دختر چهره ندارد اما سواد دارد و مولف چندین کتاب است، وقتی به عنوان بازیگر به دوستان معرفی میکنم او را نمیپذیرند.
وقتی فیلم کوتاه من ساخته شد، تمام دوستانی که میگفتند او بازیگر نیست بخش بازی او را تحسین میکنند. به فلان بازیگر مرد یا زن سینما میگویند برای نقش مورد نظر دستی به سر و روی خود نزند ولی میبینیم که توجهی نمیکند. این دختر هیچ تغییری در چهره خود ایجاد نکرده و چنان بازی میکند که تحسینبرانگیز است.
مثلا من نقش پسری عاشقپیشه را نمیتوانم ایفا کنم زیرا به لحاظ سنی و چهره، مناسب آن نقش نیستم ولی برخی بازیگران که چهرهشان برای فلان نقش مناسب نیست و نباید نقش را به او بدهند، به دلیل مناسبات غیرحرفهای و تغییراتی که در چهره خود ایجاد میکنند، آن نقش را ایفا میکنند.
تئاتریهای ما در گل خاک خوابیدهاند، کنار خیابان نشستهاند و غصه میخورند. این چیزی است که نادر سلیمانی و نصرالله رادش تجربه کردند. آخرین روزهای دانشگاه بود و من و نصرالله رادش گریه میکردیم که الان چه کار کنیم؟ با خود میگفتیم که الان مدرک دانشگاه را گرفتیم، بگذاریم در کوزه آبش را بخوریم؟ در بین دوستان همدانشگاهی نویسندههایی را میشناسم که چون معروف نیستند کسی به آنها نگاه نمیکند. سینمایی که در آن نادر سلیمانی از جوانی تا پیری فقط در نقشهای مشابه بازی کند، سینمای درستی نیست. باید جوانان وارد سینما شوند و ریشه هنر اینگونه رشد میکند. یوسف تیموری وقتی وارد بازیگری شد همه ما حمایتاش کردیم.
زندهیاد رکنالدین خسروی کارگردان مطرح تئاتر ایران روزی به ما گفت که در هنر باید بزرگترها در کنار جوانترها قرار بگیرند و از آنها حمایت کنند. من از بازی مهدی نصرتی نکات مختلفی یاد میگیرم. من نقشهای سختی را ایفا کردم که باید بابت آنها جایزه میگرفتم ولی نشد. خدا در سن ۵۶ سالگی فرصت جایزه گرفتن را به من داد پس او را شکر میکنم و قدرش را میدانم زیرا معتقد هستم خدا هر وقت بخواهد و صلاح بداند اتفاق میافتد.
من از جوانان و پیشکسوتان بسیاری از جمله مهدی نصرتی، امیرعباس ربیعی، رکنالدین خسروی، حمید سمندریان، اکبر زنجانپور و ... آموختم. برای من بازی در هر فیلمی یک زایش و تولد است.
*برای کار آخرتان رویکردتان در خصوص گروه بازیگران چگونه است؟
ربیعی: همه بازیگران تئاتری هستند.
*برای کار سوم هم از بازیگران «لباس شخصی» و «ضد» استفاده کردهاید؟
ربیعی: آقایان سلیمانی و نصرتی در فیلم سوم بنده حضور ندارند ولی برخی از بازیگرانی که در این آثار با هم همکاری داشتیم در کار جدید نیز حضور دارند.
*وضعیت ساخت فیلم سوم شما چگونه است؟
ربیعی: فیلم «احمد» به زلزله بم و نقش شهید احمد کاظمی به عنوان فرمانده نیروی هوایی سپاه در امدادرسانی به زلزلهزدگان، میپردازد. «احمد» خیلی متفاوت از «لباس شخصی» و «ضد» است.
*در گفتوگویی خواندیم که تم سیاسی در «احمد» کمتر است در حالیکه شما گفتید دغدغهتان ساخت فیلمهای سیاسی است.
ربیعی: موضوع اجتماعی است ولی به هر حال بیربط به سیاست نیست. فرایند «لباس شخصی» برای «احمد» هم طی شده است. خودم فیلمنامه را نوشتهام، تهیهکننده، طراح صحنه و فیلمبردار هم از گروه «لباس شخصی» هستند.
کد خبر 5986683 فریبرز داراییمنبع: مهر
کلیدواژه: فیلم ضد امیرعباس ربیعی نادر سلیمانی مهدی نصرتی کارگردان سینما بازیگر سینما فیلم سینمایی تئاتر ایران حادثه تروریستی کرمان شانزدهمین جشنواره موسیقی نواحی ایران هنرمندان تئاتر فیلم کوتاه موسیقی نواحی سینمای ایران جشنواره موسیقی نواحی پیام تسلیت بنیاد سینمایی فارابی موسیقی ایرانی تئاتر شهر کارگردان تئاتر شانزدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر جشنواره فیلم فجر بخش سودای سیمرغ امیرعباس ربیعی کارگردانی فیلم نادر سلیمانی آقای سلیمانی عنوان یک مهدی نصرتی آقای ربیعی تهیه کننده آقای شفیعی لباس شخصی لیلا زارع فیلم سوم نقش جدی فیلم ها ۴۰ سال
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۴۷۷۷۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سرگذشت غمانگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران؛ صدیقه سامی نژاد که بود؟ (+عکس)
دهم اردیبهشتماه سالروز درگذشت بازیگری است که نه تنها به عنوان نخستین هنرپیشه زن ایرانی شناخته میشود بلکه از منظری دیگر او را اولین قربانی در ناتوانیِ بومی کردنِ تفکر مدرن در سینمای ایران میدانند. صدیقه (روحانگیز) سامینژاد بازیگر فیلم «دختر لر» پس از نقشآفرینی در نخستین فیلم خود آنقدر سختی دید که هرگز حاضر به تکرار این تجربه نشد.
به گزارش روزیاتو، نام روحانگیز سامینژاد که متولد سال ۱۲۹۵ در کرمان بود، با بازی در نقش «گلنار» در فیلم «دختر لُر» برای همیشه در تاریخ سینمای ایران باقی مانده است. «دختر لر» نخستین اثر ناطق سینمای ایران است و در سال ۱۳۱۲ توسط خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا ساخته شد.
با پخش «دختر لر» در سینماها که با استقبال فراوانی هم روبرو شد، سامینژاد به شهرت رسید اما بعد سرنوشت بسیار تلخی پیدا کرد.
فریدون جیرانی سال ۱۳۸۹ در دورانی که پخش یک مصاحبه با فریماه فرجامی بعد از سالها بیخبری و با تصاویری تکاندهنده از این ستاره سالهای دور سینما واکنشهای تندی را به دنبال داشت، در مطلبی بیان کرد:
زندگی بازیگران در سینمای ایران تلخ است و این فقط مربوط به سالهای پس از انقلاب نیست. از ابتدای ورود سینما به ایران این سرگذشت تلخ تکرار شده است. ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۷۶ یک روز صبح به دفتر مجله سینما زنگ زدند و گفتند روحانگیز سامینژاد مُرده است. من تا آن روز فکر میکردم روحانگیز سامینژاد باید سالها پیش مرده باشد. به خانه خواهرش عالیه زند تبریزی زنگ زدم و دیدم خبر درست است. رفتم خانه عالیه زند تبریزی و فهمیدم سامینژاد بعدازظهر چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۷۶ در سن ۸۶ سالگی در تنهایی مرده و روز پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت در قطعه ۳۴ ردیف ۴۴ شماره ۴۶ در جایی گمنامی خاک شده است. رختخواب سامینژاد وسط خانه بود. تنها میراث این اولین بازیگر سینما یک کیسه نایلونی بود و داخل آن یک بسته سیگار، یک شناسنامه و بروشور تانشده «دختر لر».
این کارگردان سینما همچنین گفته بود:
من قبل از دیدن این میراث، تصویر سامینژاد را در فیلم تهامینژاد دیده بودم که گریه میکرد و دیگر هیچ. «ایران قادری» که یک روز سرشناسترین بازیگر تماشاخانه تهران بود، چه شد؟ چگونه مُرد؟ چه کسی خبر داشت؟ و خیلیهای دیگر. ریشه سرگذشت تلخ بازیگران در سینمای ایران را باید در جامعهای جستجو کرد که نتوانسته است تفکر مدرن را بومی کند و در خود حل نماید. متاسفانه اولین قربانیان این ناتوانی بازیگران زن سینما بودند.
عباس بهارلو – مورخ و پژوهشگر سینما – در سال ۱۳۸۱ مطلبی درباره این بازیگر نوشته بود که در بخشهایی از آن آمده است:
وقتی در سال ۱۳۱۲ فیلمِ «دختر لر» ساخته مشترک خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا، که صدیقه سامینژاد در آن نقش «گلنار» را بازی میکرد، در تهران نمایش داده شد، در میان مردمی که برای بار نخست سیمای یک زن ایرانی را بر پرده سینما دیده بودند واکنشهای ناگواری برانگیخت، که بهدرستی روشن نیست ــ و احتمالاً هیچگاه نیز معلوم نخواهد شد ــ که آیا خانم صدیقه سامینژاد تصوری از آن واکنشها در ذهن داشته است یا خیر، و آیا اگر میداشت حاضر به ایفای نقش در آن فیلم میشد؟
گفته میشود که در آن مقطع آوانس اوگانیانس نیز کوششهایی را در زمینه ساخت فیلم انجام میداد و در اینباره بهارلو ادامه داده است:
بهموازات فعالیتهای سختکوشانه اوگانیانس در ایران، عبدالحسین سپنتا و خانبهادر اردشیر ایرانی نیز برای ساختن نخستین فیلم مشترک در هندوستان در جستوجوی بازیگر زنی بودند که زبان فارسی بداند و نقش «گلنار» را در فیلم «دختر لر» بازی کند. تا قبل از دوره پهلویِ اول بازی زنانِ مسلمان در نمایشها و تعزیهها ممنوع بود و بازیگران زنی که در این سالها در فیلمهای اوگانیانس و مرادی ایفای نقش میکردند مانند مادام سیرانوش، لیدا ماطاوسیان، ژاسمین ژوزف، زما اوگانیانس و آسیا قسطانیان (کوستانیان) از بانوان ارمنی بودند که اکثر آنها از صحنه تئاتر به سینما آمده بودند، بههمین دلیل موانع کمتری بر سرِ راه خود داشتند.
سپنتا موفق شد صدیقه (روحانگیز) سامینژاد، همسر یکی از کارکنان کمپانی امپریال فیلم بمبئی، را که از سیزده سالگی از کرمان به هندوستان رفته بود مجاب کند و با این توضیح که نام او بهعنوان نخستین بازیگر زن در تاریخ سینمای ایران ثبت خواهد شد ــ که شد ــ موافقت او و شوهرش، دماوندی، را برای بازی در فیلمش جلب کند. بدین ترتیب گروه هندی ـ ایرانی عبدالحسین سپنتا و اردشیر ایرانی کار خود را در هندوستان آغاز کرد.
«دختر لر» نخستین بار در سیام آبان ۱۳۱۲ در دو سینمای مایاک (دیدهبان) و سپه بر پرده آمد، و نمایش آن، سال بعد از دوم مردادماه ۱۳۱۳ در سینما مایاک تکرار شد، و پس از یک ماه از چهارم آذر نمایش آن در سینما سپه به مدت پنجاه روز ادامه یافت. سپس با یک دو هفته وقفه در همینسینما از نو بر پرده رفت. استقبال از فیلم بسیار پُرشور بود و حتی «مادر بزرگهای خیلی پیر» هم رفتند تا سرگذشت «دختر لر» را بهچشم ببینند.
ایفای نقش گلنار در «دختر لر» موجب شد که صدیقه سامینژاد چنان انگشتنما و زبانزد خاص و عام شود که هم با دشنام روبرو شد و هم با تشویق برخی مردم در شهرهای مختلف.
سامینژاد در سال ۱۳۴۹ یعنی ۳۷ سال پس از نمایش «دختر لر»، در مستندی از محمد تهامینژاد با نام «سینمای ایران از مشروطیت تا سپنتا» حضور یافت و به روایت زندگی دشوار و پر از رنج خود پرداخت.
از تهامینژاد نقل شده است:
اغلب بهطور کنترلنشدهای میخندید و در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود به من گفت که هنگام اقامت در هند ایرانیهای متعصب او را مورد ضربوشتم قرارمیدادند و حتی بطری بهطرفش پرتاب میکردند. بهطوریکه همواره مجبور بود همراه با محافظ از استودیو امپریال فیلم خارج شود.
درباره این چهره مستند دیگری با نام «روحانگیز سامینژاد» به کارگردانی مجید فدایی نیز ساخته شده که در ارتباط با زندگی نخستین بازیگر زن سینمای ایران و ایفاگر نقش «دختر لر» است.
سامینژاد در حالی در ۸۰ سالگی از دنیا رفت که خاطرات زیادی از دورانی که «دختر لر» ساخته شد و حواشی پیرامون آن بازگو نشد. فریدون جیرانی که مطالعات زیادی درباره تاریخ سینما دارد، با بیان اینکه چنین اتفاقی فقط مختص نخستین بازیگران سینما نبوده، در مصاحبهای با ایسنا گفته بود:
بسیاری از بازیگران سینما، حرف و تاریخ سینما را با خود به زیر خاک بردند. من بارها به آنها گفته بودم که اجازه بدهید این اطلاعات به نسلهای دیگر انتقال داده شود، اما بسیاری از آنها به این موضوع توجه نکردند.
قدیمیهای معروف، بریدهاند و سعی میکنند که صحبت نکنند، چون معتقدند سالها به آنها بیلطفی شده است و دل پرگلایهای دارند. مثل ناصر ملک مطیعی که من یک بار از او دعوت کردم تا به خانه سینما بیاید و درباره «چهارراه حوادث» (فیلمی به کارگردانی ساموئل خاچیکیان) صحبت کند و هرچه اصرار کردم موافقت نکرد. فردین هم دق کرد، در حالی که میتوانست بازی کند. در یکی از برنامههای تلویزیونی هفت، بعد از سالها آقای افخمی گفت که اگر به تاریخ سینما مراجعه کنید میبینید که بعد از فیلم «گنج قارون» تعداد سینماهای تهران افزایش پیدا کرده است بنابراین نمیتوان نقش فردین را در تاریخ سینمای ایران انکار کرد اما سالها تلاش شد که این نقش را انکار و حذف کنیم اما نتوانستیم. برای همین بعد از فوت او تشییع جنازه باشکوهی شکل گرفت. او میتوانست بازی کند، چرا بازی نکرد؟ اگر بازی میکرد چه اتفاقی میافتاد؟ در سینمای سی سال اخیر که علی بیغمی وجود نداشت، میتوانست نقش یک پدر را بازی بکند.
کانال عصر ایران در تلگرام